بی تو میمیرم

هر وقت دوست داشتی بنویس.....

1392/8/22 17:44
نویسنده : مامان
29 بازدید
اشتراک گذاری

اول مهر 90 توکلاس اول بودی به خاطر انتقالی بابا به ایوان وتا پیدا شدن خونه مجبور بودیم خونه بابایی باشیم یه روز از مدرسه برگشتی وگفتی یه عالمه مشق دارم منم گفتم خوب زودتر بنویس تاراحت باشی اما تو اصلا گوش نکردی هر ترفندی به کار بردم فایده نداشت که نداشت منم تورو تواتاق گذاشتم وگفتم تا تکالیفت تموم نشه حق نداری بیای بیرون توهم گفتی معلممون گفته هر وقت دوست دارید بنویسید منم الان دوست ندارم حالا ساعت 12 شبه وفرداباید شیفت صبح بری مدرسه و به هیچ عنوان حاضر نشدی بنویسی فردای اون روز بابا اومد مدرسه وبه معلمتون گفت این چه وضعشه اگه به میل خودشون باشه که هیچوقت نمی نویسن توروش کاریتون تجدیدنظر کنید فکر کنم اقای بابایی به اشتباهش پی برده بود چون روزای بعد تا میرسیدی خونه هنوز لباساتا عوض نکرده بودی تکالیفت را مینوشتی خلاصه ما مکافاتی داشتیم با شما .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)