بی تو میمیرم

گمشدم محمد جون

1392/8/27 13:58
نویسنده : مامان
57 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز ٢٧شهریور رفتیم نمایشگاه پاییزه که توی چغا سبز بود توهم با بابایی بودی  ومن وعمه اری رفتیم برای خرید ولی وسط راه توپشیمون شده بودی واز بابا خواسته بودی بیای پیش ما البته بابا مارا دیده بود به خاطر همین  بهت اجازه داده بود ولی ای دل غافل تو یه لحظه غفلت کردی وما را گم کردی ما هم بیخبر از همه جا به خیال اینکه پیش بابا هستی مشغول خرید بودیم یه لحظه احساس کردم از کنارم رد شدی برگشتم دیدم خودتی با یه پسر غریبه که فوقش دوسال از خودت بزرگتر بود گفتم چی شده ؟بابا کجاست ؟زدی زیر گریه وگفتی گم شده بودم  از این پسره پرسیدم گوشی داری به بابام زنگ بزنم ؟اونم فهمیدکه گم شدم خواست  منو ببره پیش انتظامات دم در. که خوشبختانه تورا دیدم  خدا رو شکر که به خیر گذشت .صد بار بهت گفتم هر جا میری گوشیت یادت نره ....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)