بی تو میمیرم

جراحی لوزه

ازبچگی همیشه عفونت گوش والتهاب لوزه داشتی ازبس انتی بیوتیک مصرف کرده بودی دیگه ن سبت به دارو واکنش نشان ندادی ودکترت مجبورشد تزریقی برات تجویز کنه .چون خونه مون روبه روی دانشگاه ازاد بود(قبلا دانشکاه مرکز شهر بود ) وکلینیک خورشید سر مسیر بود بیشتر برای تزریق امپولات میبردیمت اونجا ازبس از اون جا خاطره بدداشتی هروقت از اون جا ردمیشدیم توخیلی میترسیدی وبابا سعی میکرد کمتر از اون مسیر رفت وامد کنیم واقعا حسرت اینکه یه دل سیر بستنی بخوری وبعدش بدون دردسر باشه برات به دلت مونده بود . با وجودی که خیلی مواظبت بودیم اما چون بدنت ضعیف شده بود با کوچیکترین ویروسی تادوهفته مریض میشدی ونمی تونستی لب به غذا بزنی واین برای من وبابا خیلی دردناک ب...
18 آبان 1392

تولدی دوباره

شمارش معکوس اغاز شد .ده روزدیگه تولد مارمولک مامانه امسال هم مثل هرسالیه تولد کاملا خصوصی برات میگیریم فعلا تصمیم خاصی نگرفتم ولی خودت به خاطر اینکه پارسال همه کیک تولدت راتنها خوردی از کیک زده شدی ومیگی امسال به جای کیک خودت نقاشی کیک میکشی چه تولدی بشه امسال ...
18 آبان 1392

بدون عنوان

سلام پسرم منو ببخش چندوقتی نتونستم برات بنویسم اخه درگیر کارای توبودم نمیدونم درسته که واسه تو این خاطره تلخ رابنویسم یانه اما مینویسم تایادت باشه روزی ازچه چیزایی میترسیدی وچطور تونستی به ترست غلبه کنی وقصه ازاین قرار ه که چندوقتی توی چشمات غم بود ودیگه شورونشاط قبل رانداشتی دیگه حاضرنبودی تنها توی خونه بمونی هرجا میخواستی بری باید یه نفر همراهیت میکرد کنار مابودی ولی باز ترس رامیشداز نگاهت خوند واسمون سوال شده بود که چرا یهو اینقدر تغیر کردی هروقت ازت میپرسیدیم حاشیه میرفتی وحاضر نمیشدی درموردش حرف بزنی ازدست ماهم کاری ساخته نبود چون علتش رانمیدونستیم وفقط باید باهات مدارا میکردیم تاوقتی که خودت به حرف بیای بالاخره سکوتت راشکستی وگفتی که ا...
18 آبان 1392

بدون عنوان

عزیز دل مامان وبابا27 تیر 1384 ساعت15;13 درزایشگاه قائم در ایلام توسط خانم دکتر مریم عزیزنژاد به دنیا اومده .با اومدنش دنیای جدیدی برای ما به ارمغان اوردهولحظه لحظه زندگی را برامون معنادار کرده ماهم باتمام وجود دوستش داریم .دایینی نی مااسم اراد وابتین را پیش نهادکرداما بعدازکلی این در و اون در زدنبه این نتیجه رسیدیم اسم اون رو محمدبزاریم باوجوداین که اسم عموش محمد بود.اخه به نظر من هراسمی تویه مقطع زمانی قشنگه ولی اسم ائمه همیشگیه وهیچکی ازداشتن چنین اسمی ناراحت نمیشه وهمیشه براش جذابه باور کنید اینا شعار یاتعصب نیست بلکه واقعیته وهیچ وقت بچه هامارا به خاطر اسمشون سرزنش نمی کنن .امیدوارم محمد جون وقتی بزرگ شد به اسمش افتخار کنه .عزیز دلم نمی...
18 آبان 1392

بدون عنوان

این تولد مارمولک مامان در منزل سازمانی واقع در ایوان غرب است که به بخاطر نداشتن تنوع کیک تولد محمد سادهترین حالت ممکن شدتولدت مبارک گل پسرم تولد 120 سالگیت ...
18 آبان 1392